نمایش نتایج: از 1 به 9 از 9

موضوع: آرزوی مرگ میکنم تا خانوادم راحت شن

2878
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2021
    شماره عضویت
    46413
    نوشته ها
    5
    تشکـر
    0
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    آرزوی مرگ میکنم تا خانوادم راحت شن

    سلام من ۱۹سالمه دانشجو هستم پنج فرزند هستیم همه دهه شصتی ومن دهه هشتادی دریک خانواده پولدار مذهبی اصلا نمیدونم از چی شروع کنم و از کجا بگم ولی وقتی دوره راهنمایی رفتم ارام ارام انگیزه زندگی کردن رو از دست دادم هیچ هدف و امیدی به زندگی نداشتم وندارم با نوزده سال سن حوصله ردیف کردن اتاقمو ندارم دلم میخاد بمیرم خوشبخت نیستم قبلنا خیلی از خانوادم متنفر بودم چون درکم نمیکردن الان یکم بهتر شدن ولی ....
    شبیه ادم های عقده ایی هستم بااینکه وضع مالیمون خوبه
    پدرو مادرم حدوده شصت سال سنشونه بااینکه اختلاف سنیمون زیاده تاجایی که تونستن باهام راه اومدن ولی من تو هر سنی عقده نداشتن یه چیزیو داشتم پدر مادرم اصلا اجازه بیرون رفتن با دوستام رو نمیدادن میگفتن هر جامیخای بری باخواهر برادرت عقده بیرون رفتن بادوستام تو دلم مونده
    از نمازو روضه خدا زده شدم همیشه عصبانیم هر چند شب یه بار از ساعت نه شب میرم اتاق برقارو خاموش میکنم تا صبح گریه میکنم موهامو میکشم سرمو میزنم به دیوار خودمو فحش لعن نفرین میکنم که چرا باید اینجوری باشم همش احساس گناه و پشیمون از رفتارها برخوردهامو دارم ولی ....
    همشون از دستم عاصی شدن پدرم بهترین چیزارو برام میخره بهترین کارارو میکنه ولی درقبالش میگه اندازه عرف جامعه نماز بخون نه بیشتر نه کمتر ولی من اصلا انگیزه ندارم شاید تو گذشته پدرمادرم سخت گیری هایی داشتن الان خیلی بهتر شدن من خیلی دوسشون دارم ولی مشکل الان خودمم انگیزه هیچ کاریو ندارم نه درس نه زنگی کردن نه ردیف کردن اتاق نه نماز خوندن روز به روز دارم چاق ترو زشت تر میشم فقط ارزوی مرگ دارم دیروز پدرم گفت هروز سر نمازام دارم میگم خدایا من چیکار کردم بچه اخریم اینجوری شده به خدا گفتم اگه بخاد اینجوری پیش بره یا من و بکش یا دخترمو چون من تحملشو ندارم
    حالم خیلی بده از دیشب اشک چشمم خشک نمیشه همش دعا میکنم خدایا منو بکش تا من خودمم دست به گناه نزنم واقعا نمی دونم کسی حس و حالمو درک میکنه یانه واقعا میگم سخت گیری هایی که تو بچگی سرم داشتن الان خیلی کم شدن اصلا باهام کاری ندارن نمازم نمی خونم چیزی بهم نمیگن چلی هر یه مدت یبار از قصه نخوندن نماز و فکرو خیال اینکه چه کاراشتباهیی کردن که من اینجوری شدم یه حرفی بهم میزنن بدبختی این از یه خانواده معروف تو سطح شهرمون هستیم همه به من یه جور دیگه نگاه میکنن از من انتظار دارن

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    تیم مشاوره
    تاریخ عضویت
    Nov 2018
    شماره عضویت
    39631
    نوشته ها
    1,440
    تشکـر
    0
    تشکر شده 473 بار در 393 پست
    میزان امتیاز
    7

    پاسخ : آرزوی مرگ میکنم تا خانوادم راحت شن

    سلام به شما دوست عزیز
    قابل درک هست که در شرایط روحی سختی قرار دارید اما دقت کنید که اگر بخواهید دائم به گذشته تمرکز کنید فرصت تجربه زندگی در زمان حال را از دست می دهید به گفته خود شما پدر و مادرتان با تمام اختلاف سنی که با شما دارند سعی می کنند که شرایط سازگارانه ای را ایجاد کنند و به تمایلات و خواسته های شما تا جای ممکن پاسخ بدهند اما بازهم شما نمی توانید احساس لذت کنید و احساس ناامیدی زیادی را تجربه می کنید به اندازه ای که خودزنی دارید و تمایل دارید که بمیرید .
    این موارد می تواند نشان از افسردگی داشته باشد که شما دو معلفه اصلی آن یعنی ندشاتن احساس لذت و ناامیدی را دارید البته جای نگرانی وجود ندارد افسردگی بیماری هست که مانند سرماخوردگی همه انسان ها حداقل یکبار در زندگی خود آن را تجربه می کنند اما نیاز است که حتما برای درمان آن اقدام کنید چون این شرایط روحی سازگاری شما را کاهش داده است و بر عملکرد شما در روابط با خانواده و حتی ممکن است عملکرد درسی نیز تاثیر گذاشته باشد .
    علائم و نشانه های افسردگی از شخصی به شخص دیگر متفاوت است، ولی برخی علائم و نشانه های افسردگی وجود دارند که بین تمام افراد مشترک هستند. مهم است به یاد داشته باشید که این علائم ممکن است بخشی از مشکلات طبیعی زندگی باشند. اما هرچه علائمی که دارید بیشتر و شدیدتر باشند و مدت طولانی‌تری نیز باقی بمانند، احتمال اینکه با افسردگی مواجه باشید، بیشتر است.
    افسردگی می تواند با علایم زیر برای افراد همراه شود :
    احساس غم، پوچی و ناامیدی
    از کوره در رفتن و رنجیدن از مسائل پیش‌پاافتاده
    بی‌علاقه‌گی و بی‌میلی به کارهایی که قبلاً برایمان جالب بوده است.
    اختلال خواب (کم‌خوابی یا زیاد خوابیدن)
    احساس خستگی یا کمبود انرژی حتی بدون انجام کار سنگین
    تغییرات شدید در اشتها و وزن (کم و زیاد شدن اشتها بدون دلیل و یا چاقی و لاغری‌ ناگهانی)
    اضطراب و بی‌قراری
    عذاب وجدان یا احساس گناه برای کارهای کوچک گذشته
    کاهش تمرکز، کم شدن قدرت حل مساله
    کاهش قدرت تصمیم‌گیری
    فکر کردن به مرگ و خودکشی
    دردهای جسمی بدون دلیل مشخص
    در این مسیر پیشنهاد من به شما طی کردن یک دوره روان درمانی به صورت حضوری می باشد در این حالت می تواند با بهبود شرایط روحی مسیر رشدی بهتری را نیز تجربه کنید .

  3. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2016
    شماره عضویت
    29574
    نوشته ها
    71
    تشکـر
    6
    تشکر شده 9 بار در 9 پست
    میزان امتیاز
    8

    پاسخ : آرزوی مرگ میکنم تا خانوادم راحت شن

    درسته تو شرایطط نیستم و هرکی مشکلات خودشو داره
    ولی فقط میتونم بگم شکر کن خدارو، برو سجده شکر و پانشو اصلا تا شب. شکر کن که جای من نیستی. شکر کن چیزایی که من تجربه میکنمو حتی نمیتونی تصور کنی حتی نمیدونی چی ان.
    فقط شکر کن و پاشو درست کن همه چیو.
    بدون که شاید بالای ۸۰ درصد از آدمای این کشور آرزوشونه چیزایی که تو داریو داشته باشن
    مشکلاتت چیز زیاد بزرگی نیستن واسش مرگ بخوای از خدا.

    یه روانشناس خوب حضوری خیلی میتونه کمکت کنه
    ویرایش توسط bande_kgoda8899 : 03-14-2021 در ساعت 05:08 PM

  4. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2019
    شماره عضویت
    40068
    نوشته ها
    189
    تشکـر
    14
    تشکر شده 58 بار در 50 پست
    میزان امتیاز
    6

    پاسخ : آرزوی مرگ میکنم تا خانوادم راحت شن

    سلام خانم
    داشتم فکر می کردم کی می تونه این اسم قشنگو انتخاب کنه: گلفام.
    من قصد ندارم نصیحتت کنم خانم، یا بگم همین شرایطت عالیه و چیزهای دیگه. فقط یاد خودم تو دوران نوجوانی افتادم. منم تقریباً حس و حال الآن شما رو داشتم و شروع کردم به ورزشهای شدید. تا جایی که خیلی از دیگران برتر شده بودم. ولی تمام کارهایی که کردم تاثیر کمی داشت غیر از یکی.
    اون یکی این بود که تصمیم گرفتم هرگز تحت هیچ شرایطی ناامید نشم. یه شب با سختی فراوان به خودم و خدا قول دادم هرگز کم نیارم و ناامید نشم.
    از اون زمان به بعد همه کارهام بهتر شد و من تونستم راهی رو پیدا کنم و ادامه بدم.
    با اینکه من روانشناس نیستم کتابهای زیادی رو خونده ام. هم بر اساس مطالعه و هم بر اساس تجربه میگم، به نظر من هیچ راهی بهتر از رفتاردرمانی نیست.
    سعی کن خودتو نبازی و برای زندگیت برنامه ریزی کنی و حتی با سختی هم که شده خودتو مجبور کنی برنامه هاتو اجرا کنی.
    موفق باشی.
    راستی، ازت ممنونم که خاطرات خوشی رو برای من زنده کردی. مدتها بود که کسیو تا این حد حساس و خوب ندیده بودم.

  5. بالا | پست 5


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    May 2016
    شماره عضویت
    27944
    نوشته ها
    4,023
    تشکـر
    3,916
    تشکر شده 2,513 بار در 1,691 پست
    میزان امتیاز
    13

    پاسخ : آرزوی مرگ میکنم تا خانوادم راحت شن

    نقل قول نوشته اصلی توسط گلفام نمایش پست ها
    سلام من ۱۹سالمه دانشجو هستم پنج فرزند هستیم همه دهه شصتی ومن دهه هشتادی دریک خانواده پولدار مذهبی اصلا نمیدونم از چی شروع کنم و از کجا بگم ولی وقتی دوره راهنمایی رفتم ارام ارام انگیزه زندگی کردن رو از دست دادم هیچ هدف و امیدی به زندگی نداشتم وندارم با نوزده سال سن حوصله ردیف کردن اتاقمو ندارم دلم میخاد بمیرم خوشبخت نیستم قبلنا خیلی از خانوادم متنفر بودم چون درکم نمیکردن الان یکم بهتر شدن ولی ....
    شبیه ادم های عقده ایی هستم بااینکه وضع مالیمون خوبه
    پدرو مادرم حدوده شصت سال سنشونه بااینکه اختلاف سنیمون زیاده تاجایی که تونستن باهام راه اومدن ولی من تو هر سنی عقده نداشتن یه چیزیو داشتم پدر مادرم اصلا اجازه بیرون رفتن با دوستام رو نمیدادن میگفتن هر جامیخای بری باخواهر برادرت عقده بیرون رفتن بادوستام تو دلم مونده
    از نمازو روضه خدا زده شدم همیشه عصبانیم هر چند شب یه بار از ساعت نه شب میرم اتاق برقارو خاموش میکنم تا صبح گریه میکنم موهامو میکشم سرمو میزنم به دیوار خودمو فحش لعن نفرین میکنم که چرا باید اینجوری باشم همش احساس گناه و پشیمون از رفتارها برخوردهامو دارم ولی ....
    همشون از دستم عاصی شدن پدرم بهترین چیزارو برام میخره بهترین کارارو میکنه ولی درقبالش میگه اندازه عرف جامعه نماز بخون نه بیشتر نه کمتر ولی من اصلا انگیزه ندارم شاید تو گذشته پدرمادرم سخت گیری هایی داشتن الان خیلی بهتر شدن من خیلی دوسشون دارم ولی مشکل الان خودمم انگیزه هیچ کاریو ندارم نه درس نه زنگی کردن نه ردیف کردن اتاق نه نماز خوندن روز به روز دارم چاق ترو زشت تر میشم فقط ارزوی مرگ دارم دیروز پدرم گفت هروز سر نمازام دارم میگم خدایا من چیکار کردم بچه اخریم اینجوری شده به خدا گفتم اگه بخاد اینجوری پیش بره یا من و بکش یا دخترمو چون من تحملشو ندارم
    حالم خیلی بده از دیشب اشک چشمم خشک نمیشه همش دعا میکنم خدایا منو بکش تا من خودمم دست به گناه نزنم واقعا نمی دونم کسی حس و حالمو درک میکنه یانه واقعا میگم سخت گیری هایی که تو بچگی سرم داشتن الان خیلی کم شدن اصلا باهام کاری ندارن نمازم نمی خونم چیزی بهم نمیگن چلی هر یه مدت یبار از قصه نخوندن نماز و فکرو خیال اینکه چه کاراشتباهیی کردن که من اینجوری شدم یه حرفی بهم میزنن بدبختی این از یه خانواده معروف تو سطح شهرمون هستیم همه به من یه جور دیگه نگاه میکنن از من انتظار دارن
    سلام

    حالا بیرون چه خبره که اینقد اصرار دارید برید بیرون؟

    شما احتمالا وقت ازدواجتونه و برای همین اینجور به هم ریختین، ازدواج خیلی چیزا رو درست میکنه و انسانو آروم میکنه، بیخود نیست که گفتن ازدواج نصف دینه.

  6. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2021
    شماره عضویت
    46413
    نوشته ها
    5
    تشکـر
    0
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : آرزوی مرگ میکنم تا خانوادم راحت شن

    نقل قول نوشته اصلی توسط Experience نمایش پست ها
    سلام

    حالا بیرون چه خبره که اینقد اصرار دارید برید بیرون؟

    شما احتمالا وقت ازدواجتونه و برای همین اینجور به هم ریختین، ازدواج خیلی چیزا رو درست میکنه و انسانو آروم میکنه، بیخود نیست که گفتن ازدواج نصف دینه.
    سلام
    اگه دقت کنید نوشتم اون ماله دوره راهنماییم بود والان خیلی خانوادم کمک کردن مشکل در خودم هست

  7. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2021
    شماره عضویت
    46413
    نوشته ها
    5
    تشکـر
    0
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : آرزوی مرگ میکنم تا خانوادم راحت شن

    نقل قول نوشته اصلی توسط ravanshenas-therapy نمایش پست ها
    سلام به شما دوست عزیز
    قابل درک هست که در شرایط روحی سختی قرار دارید اما دقت کنید که اگر بخواهید دائم به گذشته تمرکز کنید فرصت تجربه زندگی در زمان حال را از دست می دهید به گفته خود شما پدر و مادرتان با تمام اختلاف سنی که با شما دارند سعی می کنند که شرایط سازگارانه ای را ایجاد کنند و به تمایلات و خواسته های شما تا جای ممکن پاسخ بدهند اما بازهم شما نمی توانید احساس لذت کنید و احساس ناامیدی زیادی را تجربه می کنید به اندازه ای که خودزنی دارید و تمایل دارید که بمیرید .
    این موارد می تواند نشان از افسردگی داشته باشد که شما دو معلفه اصلی آن یعنی ندشاتن احساس لذت و ناامیدی را دارید البته جای نگرانی وجود ندارد افسردگی بیماری هست که مانند سرماخوردگی همه انسان ها حداقل یکبار در زندگی خود آن را تجربه می کنند اما نیاز است که حتما برای درمان آن اقدام کنید چون این شرایط روحی سازگاری شما را کاهش داده است و بر عملکرد شما در روابط با خانواده و حتی ممکن است عملکرد درسی نیز تاثیر گذاشته باشد .
    علائم و نشانه های افسردگی از شخصی به شخص دیگر متفاوت است، ولی برخی علائم و نشانه های افسردگی وجود دارند که بین تمام افراد مشترک هستند. مهم است به یاد داشته باشید که این علائم ممکن است بخشی از مشکلات طبیعی زندگی باشند. اما هرچه علائمی که دارید بیشتر و شدیدتر باشند و مدت طولانی‌تری نیز باقی بمانند، احتمال اینکه با افسردگی مواجه باشید، بیشتر است.
    افسردگی می تواند با علایم زیر برای افراد همراه شود :
    احساس غم، پوچی و ناامیدی
    از کوره در رفتن و رنجیدن از مسائل پیش‌پاافتاده
    بی‌علاقه‌گی و بی‌میلی به کارهایی که قبلاً برایمان جالب بوده است.
    اختلال خواب (کم‌خوابی یا زیاد خوابیدن)
    احساس خستگی یا کمبود انرژی حتی بدون انجام کار سنگین
    تغییرات شدید در اشتها و وزن (کم و زیاد شدن اشتها بدون دلیل و یا چاقی و لاغری‌ ناگهانی)
    اضطراب و بی‌قراری
    عذاب وجدان یا احساس گناه برای کارهای کوچک گذشته
    کاهش تمرکز، کم شدن قدرت حل مساله
    کاهش قدرت تصمیم‌گیری
    فکر کردن به مرگ و خودکشی
    دردهای جسمی بدون دلیل مشخص
    در این مسیر پیشنهاد من به شما طی کردن یک دوره روان درمانی به صورت حضوری می باشد در این حالت می تواند با بهبود شرایط روحی مسیر رشدی بهتری را نیز تجربه کنید .
    ممنون بابت توضیحاتتون ولی متاسفانه از گفتن رفتن پیش مشاور خجالت دارم

  8. بالا | پست 8

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2021
    شماره عضویت
    46413
    نوشته ها
    5
    تشکـر
    0
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : آرزوی مرگ میکنم تا خانوادم راحت شن

    نقل قول نوشته اصلی توسط bande_kgoda8899 نمایش پست ها
    درسته تو شرایطط نیستم و هرکی مشکلات خودشو داره
    ولی فقط میتونم بگم شکر کن خدارو، برو سجده شکر و پانشو اصلا تا شب. شکر کن که جای من نیستی. شکر کن چیزایی که من تجربه میکنمو حتی نمیتونی تصور کنی حتی نمیدونی چی ان.
    فقط شکر کن و پاشو درست کن همه چیو.
    بدون که شاید بالای ۸۰ درصد از آدمای این کشور آرزوشونه چیزایی که تو داریو داشته باشن
    مشکلاتت چیز زیاد بزرگی نیستن واسش مرگ بخوای از خدا.

    یه روانشناس خوب حضوری خیلی میتونه کمکت کنه
    بله من واقعا بابت همه چیزهایی که دارم خداروشکر میکنم
    ودرد من خودم هستم تو این همه نعمت چرا اینجوری شدم‍♀️

  9. بالا | پست 9

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2021
    شماره عضویت
    46413
    نوشته ها
    5
    تشکـر
    0
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : آرزوی مرگ میکنم تا خانوادم راحت شن

    نقل قول نوشته اصلی توسط ماجراجو نمایش پست ها
    سلام خانم
    داشتم فکر می کردم کی می تونه این اسم قشنگو انتخاب کنه: گلفام.
    من قصد ندارم نصیحتت کنم خانم، یا بگم همین شرایطت عالیه و چیزهای دیگه. فقط یاد خودم تو دوران نوجوانی افتادم. منم تقریباً حس و حال الآن شما رو داشتم و شروع کردم به ورزشهای شدید. تا جایی که خیلی از دیگران برتر شده بودم. ولی تمام کارهایی که کردم تاثیر کمی داشت غیر از یکی.
    اون یکی این بود که تصمیم گرفتم هرگز تحت هیچ شرایطی ناامید نشم. یه شب با سختی فراوان به خودم و خدا قول دادم هرگز کم نیارم و ناامید نشم.
    از اون زمان به بعد همه کارهام بهتر شد و من تونستم راهی رو پیدا کنم و ادامه بدم.
    با اینکه من روانشناس نیستم کتابهای زیادی رو خونده ام. هم بر اساس مطالعه و هم بر اساس تجربه میگم، به نظر من هیچ راهی بهتر از رفتاردرمانی نیست.
    سعی کن خودتو نبازی و برای زندگیت برنامه ریزی کنی و حتی با سختی هم که شده خودتو مجبور کنی برنامه هاتو اجرا کنی.
    موفق باشی.
    راستی، ازت ممنونم که خاطرات خوشی رو برای من زنده کردی. مدتها بود که کسیو تا این حد حساس و خوب ندیده بودم.
    ممنون بابت درکتون منم دارم سعی میکنم خیلی تلاش میکنم امیدوارم خدا کمکم کنه
    متاسفانه مقداری شما متوجه منظورم شدین بقیه کاربر ها فکر کردن مشکل من بیرون رفتن یاازدواجه من مشکلم چیز دیگری هست

  10. کاربران زیر از گلفام بابت این پست مفید تشکر کرده اند


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. آرزوی مرگ دارم
    توسط Nastaran90 در انجمن روابط والدین و فرزندان
    پاسخ: 7
    آخرين نوشته: 02-28-2021, 08:53 AM
  2. آرزوی مادرم
    توسط nepo در انجمن بحث آزاد
    پاسخ: 1
    آخرين نوشته: 09-30-2016, 02:44 PM
  3. زندگی با همسر منزوی
    توسط orbital در انجمن روانشناسی فردی
    پاسخ: 2
    آخرين نوشته: 09-20-2016, 04:52 PM
  4. ناامیدی و آرزوی مرگ
    توسط dorsa_0077 در انجمن خودکشی، ناامیدی و یاس
    پاسخ: 2
    آخرين نوشته: 03-18-2016, 08:35 PM
  5. آرزوی مرگ
    توسط DaaDGaaR در انجمن خودکشی، ناامیدی و یاس
    پاسخ: 3
    آخرين نوشته: 12-21-2015, 09:12 AM

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد